این متن کوتاه از پیر بوردیو در سال ۱۹۸۳ تحت عنوان «طبقه علیه طبقه» منتشر شده است. باید به خاطر داشت که یک نوع نژادپرستی وجود ندارد، بلکه انواع نژادپرستیها وجود دارد. به اندازهی گروههایی که احساس نیاز میکنند چگونه بودنشان را توجیه کنن نژادپرستی وجود دارد. این کارکرد همیشگی نژادپرستیهاست. به نظرم بسیار مهم است که تحلیلمان را متوجه انواع ظریفترو نامحسوستر نژادپرستی کنیم که کمتر افشا میشوند. شاید چون کسانی که معمولا نژادپرستی را افشا میکنند دارای ویژگیهایی هستند که به این نوع از نژادپرستی گرایش دارد. از نژادپرستیِ هوش حرف میزنم. نژادپرستیِ هوش نژادپرستیِ طبقهی حاکم است و خود را با ویژگیهای متمایز میکند که معمولا با آنچه نژادپرستی مینامیم متفاوتاند. آنچه معمولا نژادپرستی مینامیم نژادپرستی خردهبورژوایی است که هدف اصلی انتقادهای سنتی به نژادپرستی، از جمله محکمترین و تندترین آنها، مثل انتقادات سارتر است. این نژادپرستی مختص طبقهای حاکم است که بازتولیدشان تا بخشی نیاز به انتقال سرمایهی فرهنگی دارد. سرمایهی موروثیای که این ویژگی را دارد که یک سرمایه