این روزها سخت است که بدون اینکه متهم به عجیب و غریب بودن و ماتاهاری بودن بشویم به آزادی مطبوعات اشاره کنیم، بدون اینکه سعی کنند قانعمان کنند که برادرزادهی استالین هستیم. با قبول کردن اینکه برنده شدن در جنگ، به هیچ نحو دیگری واقعا معنا نخواهد داشت، سماجت ما برای دفاع از آزادی مطبوعات بهتر فهمیده میشود. مسلم است که هر آزادیای مرزهای خودش را دارد. ولی این مرزها باید آزادانه به رسمیت شناخته شده باشند. در مورد موانعی که امروز در برابر آزادی اندیشه گذاشته شدهاند، ما هر چه که توانستهایم گفتهایم، و تا حد اشباع تمام آنچه را که بتوانیم، خواهیم گفت. به طور خاص، برای ما خیلی عجیب است، که با تحمیل سانسور، بازنشر متنهایی که در فرانسه چاپ شدهاند و هدف سانسورچیهای مرکز قرار گرفته اند، در «سوار رپوبلیکن» [که در الجزیره منتشر میشد -م] ممنوع باشد. اینکه یک روزنامه در این زمینه وابسته به مزاج یا مهارت یک آدم باشد بهتر از هر چیز دیگری نشان میدهد که به چه درجهای از ناعقلی رسیدهایم. یکی از احکام هر فلسفهای، اگر ارزش این اسم را داشته باشد، این است که هرگز در برابروضعیتی غیر قابل اجتنا