رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از مه, ۲۰۱۳

سرمقاله‌ی ۳۰ اوت ۱۹۴۵

آلبر کامو، منتخبی از نوشته‌های خود در روزنامه‌ی کُمبا (نام روزنامه به معنی نبرد/مبارزه است) در زمان جنگ جهانی دوم را در کتابی منتشر کرده است. در این کتاب، این مقاله دهمین مقاله‌ی بخش سوم (اخلاق و سیاست) است. می‌توانید متن کامل این کتاب را، به زبان فرانسه، در اینجا بیابید. روزنامه‌ی کمبا، ۳۰ اوت ۱۹۴۵ ما را خواهید بخشید که امروز با یک حقیقت ابتدایی شروع می‌کنیم : دیگر مطمئنیم که پاک‌سازی در فرانسه نه تنها شکست‌ خورده است، بلکه حتی به آن توصیه هم نمی‌شود. اصطلاح پاک‌سازی، در خود به اندازه‌ی کافی مشقت‌بار بود. خودِ پاک‌سازی دیگر نفرت‌انگیز شده است. فقط یک راه وجود داشت که این‌گونه نشود، و آن این بود که بدون روحیه‌ی انتقام‌جویی یا سهل‌انگاری اعمال شود. باید باور کرد که مسیر عدالتِ تنها، در میان همهمه‌های نفرت از یک طرف و دفاعیاتِ وجدانِ معذب از طرف دیگر، به آسانی قابل پیدا کردن نیست. به هر حال، شکستِ حاصل، کامل است. همان بهتر که سیاست، با همه‌ی بی‌خِردیش، خود را وارد ماجرا کرد. تعداد آدم‌هایی که فریاد اعدام کشیدند انگار که مثلا کار اجباری مجازات کمی باشد زیاده از حد بود. ولی از آ

سرمقاله‌ی ۱۱ ژانویه ۱۹۴۵

آلبر کامو، منتخبی از نوشته‌های خود در روزنامه‌ی کُمبا (نام روزنامه به معنی نبرد/مبارزه است) در زمان جنگ جهانی دوم را در کتابی منتشر کرده است. در این کتاب، این مقاله هشتمین مقاله‌ی بخش سوم (اخلاق و سیاست) است. می‌توانید متن کامل این کتاب را، به زبان فرانسه، در اینجا بیابید. روزنامه‌ی کمبا،  ۱۱ ژانویه  ۱۹۴۵ آقای موریاک (Mauriac) اخیرا مقاله‌ای با عنوان «تحقیرِ بخشش (charité)» چاپ کرده است که به نظر من نه درست می‌آید و نه بخشنده. من نمی‌خواهم روی لحنی که او برای اولین بار درباره‌ی مسائل مورد اختلاف ما به کار برده‌ است تاکید کنم و من این لحن را به کار نخواهم برد. جوابی نمی‌دادم، اگر مقتضیات، من را مجبور نمی‌کردند که این بحث‌های روزانه‌‌ای را که ماه‌هاست بهترین‌ها و بدترین‌هایمان در آن شرکت می‌کنند - بدون این‌که از آنچه واقعا برایمان اهمیت دارد چیزی روشن شود- ترک کنم. جواب نمی‌دادم اگر این احساس را نداشتم که این بحث، که موضوعش خودِ زندگی ماست، به سمت سردرگمی می‌رود. و از آن‌جا که شخصا هدف قرار گرفته‌ام، می‌خواهم قبل از آن‌که [مشارکتم در این بحث را] تمام کنم، از قول خودم حرف بزنم و

سرمقاله‌ی ۲۷ اکتبر ۱۹۴۷

آلبر کامو، منتخبی از نوشته‌های خود در روزنامه‌ی کُمبا (نام روزنامه به معنی نبرد/مبارزه است) در زمان جنگ جهانی دوم را در کتابی منتشر کرده است. در این کتاب، این مقاله اولین مقاله‌ی بخش چهارم (گوشت) است. می‌توانید متن کامل این کتاب را، به زبان فرانسه، در اینجا بیابید. روزنامه‌ی کمبا، ۲۷ اکتبر ۱۹۴۷ دیروز برایمان سخت بود که از رنه لِنو (René Leynaud) حرف بزنیم. آن‌هایی که در جایی از روزنامه خواندند که خبرنگاری به این نام، وابسته به گروه مقاومت، توسط آلمان‌ها تیرباران شده است، شاید فقط توجهی سطحی کرده‌اند به آن‌چه که برای ما خبری دردناک و دهشتناک بود. با این وجود، می‌بایست که در موردش حرف بزنیم. باید که در باره‌اش حرف می‌زدیم برای این‌که خاطره‌ی مقاومت نگه‌داری شود، نه در ملتی که احتمالا فراموش‌کار خواهد بود، بلکه حداقل، درچند قلبی که به صفات [خوب] انسانی توجه دارند. از اولین ماه‌ها وارد مقاومت شد. تمام آن‌چه که زندگی‌اش را اخلاقی می‌کرد - مسیحیت و احترام به قول - او را واداشته بود که ساکت و آرام، جایش را دراین نبردِ سایه‌ها بگیرد. نام مستعاری که انتخاب کرده بود به پا