رد شدن به محتوای اصلی

شعری از آراگون

این شعر را لویی آراگون، شاعر فرانسوی گفته است، در مورد کمونیست‌ها و کاتولیک‌ها که در مبارزه برای آزاد کردن فرانسه در جنگ جهانی دوم دوشادوش هم جنگیده‌اند. (گل سرخ و عدم باور به آسمان‌ها‍/خدا اشاره به کمونیست‌ها و گل اسپرک با رنگ سفیدش که نشانه‌ی اشرافیت است و باور به آسمان‌ها/خدا اشاره به کاتولیک‌هاست.)

این شعر برای اولین بار در سال ۱۹۴۳ چاپ شده است، زمانی که لویی آراگون کمونیستی بود که به طور مخفیانه در گروه مقاومت فعالیت می‌کرد. در سال ۱۹۴۴ یک بار دیگر چاپ شد و این بار به ۴ نفر، دو کمونیست و دو کاتولیک که توسط نیروهای آلمانی تیرباران شده بودند تقدیم شده بود: «به گابریل پری و اتین دُرْوْ، همان‌طور که به گی موکِه و ژیلبر دْرو».

گل سرخ و اسپرک

اویی که به آسمان‌ها باور داشت
اویی که باور نداشت

هر دو آن زیبا را دوست داشتند،
که در دست سربازان اسیر بود.
کدام بالای نردبان می‌فت؟
و کدام پایین نردبان مراقب بود؟

اویی که به آسمان‌ها باور داشت
اویی که باور نداشت

چه اهمیتی دارد که چه بنامیم
این روشنایی را که روی گام‌هایشان است
که [برای یکی] از عبادت‌گاه میامد
و [برای] دیگری نه

اویی که به آسمان‌ها باور داشت
اویی که باور نداشت

هر دو وفادار بودند
به زبان، به قلب و به بازو
و هر دو می‌گفتند که آن زیبا
زنده بادا. و هر که زنده بماند خواهد دید.

اویی که به آسمان‌ها باور داشت
اویی که باور نداشت

وقتی که گندم‌ها زیر تگرگ اند،
دیوانه کسی که حساسیت به خرج می‌دهد؛
دیوانه کسی که به اختلافاتش فکر می‌کند؛
در قلب مبارزه‌ی مشترک.

اویی که به آسمان‌ها باور داشت
اویی که باور نداشت

از بالای برج
نگهبان شلیک کرد:
دو بار. و یکی را تکان داد
و دیگری افتاد و مرد.

اویی که به آسمان‌ها باور داشت
اویی که باور نداشت

در زندان اند. و کدام
زیرانداز بدتری دارد؟
کدام بیش از دیگری سردش است؟
کدام موش‌ها را دوست دارد؟

اویی که به آسمان‌ها باور داشت
اویی که باور نداشت

یک طغیان‌گر، یک طغیان‌گر است.
و دو بغض، ناقوسِ مرگی یگانه می‌سازند.
و وقتی طلوعِ بی‌رحم می‌آید،
می‌میرند.

اویی که به آسمان‌ها باور داشت
اویی که باور نداشت

در حالی که نام او را تکرار می‌کنند،
که هیچ کدام به او خیانت نکردند.
و خون سرخ‌شان جاری می‌شود
با رنگ و درخشش یکسان.

اویی که به آسمان‌ها باور داشت
اویی که باور نداشت

جاری می‌شود، جاری می‌شود و می‌پیوندد
به زمینی که دوست می‌داشت
برای آن‌که در فصل نو
انگوری سیاه بار دهد.

اویی که به آسمان‌ها باور داشت
اویی که باور نداشت

یکی می‌دود و دیگری بال دارد
از بروتانْیْ تا ژورا.
و تمشک یا آلو،
جیرجیرک دوباره خواهد خواند.
فلوت یا ویلن‌سل بنامید
عشق دوتایی‌ای را که سوزاند
چکاوک و پرستو را
گل سرخ و اسپرک را

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ